بیبیسی فارسی بهعنوان یک رسانه فراملی، تلاش میکند اهداف واقعی خود را پشت ظاهری از «بیطرفی» و «اطلاعرسانی حرفهای» پنهان کند. این رسانه با بهکارگیری تکنیکهای پیشرفته جنگ شناختی، افکار عمومی ایران را هدف قرار داده و در مسیر مهندسی ادراک حرکت میکند. ظاهر اخبار ساده است، اما وقتی لایههای پنهان را بشکافیم، ماهیت عملیات آشکار میشود.
اولین تکنیک، چارچوببندی (Framing) است. این روش به رسانه اجازه میدهد که با انتخاب زاویه روایت، معنای یک رویداد را تغییر دهد. نمونه آشکار آن، روز تشییع میلیونی فرماندهان ایرانی بود که به بزرگترین همبستگی ملی پس از شهادت حاج قاسم تبدیل شد. با این حال، تیتر اصلی بیبیسی چنین بود: «غیبت خامنهای در اوج بحران». این انتخاب، اقتدار و وحدت جمعی را نادیده گرفت و ذهن مخاطب را به سمت حس تزلزل و بحران سوق داد.
در مرحله بعد، حذف گزینشی (Omission) نقش کلیدی دارد. بیبیسی بهطور آگاهانه بخشهایی از واقعیت را حذف میکند. در گزارشهایش هیچ اشارهای به شعارهای ضدآمریکایی و ضداسرائیلی، یا موج حمایت مردمی دیده نمیشود، در حالی که تصاویر و فیلمهای فراوانی در فضای مجازی موجود است. حذف این دادهها باعث میشود تصویر ذهنی مخاطب ناقص و جهتدار باشد.
روش سوم، منبعگرایی سوگیرانه (Selective sourcing) است. بیبیسی برای روایت مسائل محور مقاومت، فقط به رسانههایی مانند MTV لبنان استناد میکند که از اساس ضد حزبالله هستند. به این ترتیب، تنها یک صدا شنیده میشود؛ صدایی که با هدف تضعیف ایران و متحدانش انتخاب شده است.
یکی از ابزارهای مؤثر بیبیسی، واژهپردازی هدفمند است. عباراتی مثل «ادعای پیروزی»، «پنهانکاری»، «سکوت مشکوک» و حتی «فرماندهکُشی» بار معنایی منفی دارند و بهطور مداوم در اخبار تکرار میشوند. این واژهها ذهن مخاطب را شرطی میکنند تا حتی وقتی با پیامهای واقعی روبهرو میشود، آنها را با شک و بیاعتمادی تفسیر کند.
در حوزه تصویر و صدا، تصویرسازی احساسی بهکار گرفته میشود. در پیام ویدیویی رهبر ایران، بیبیسی بارها به «پژواک صدا» و احتمال ضبط پیام در «پناهگاه» اشاره کرد. این در حالی بود که اصل پیام، رد تسلیم و تهدید مستقیم آمریکا بود. استفاده از تصویر کمنور و صدای خاص بهطور هدفمند، فضایی از بحران و پنهانکاری را القا کرد.
تکنیک دیگر، انحراف افکار عمومی (Diversion) است. در روزی که هزاران نفر در تهران بهصورت میلیونی حضور داشتند، بیبیسی تمرکز را به جای «همبستگی ملی» بر «شکاف در قدرت» و «غیبت رهبری» گذاشت. این روش باعث میشود که معنای اصلی رویداد در ذهن مردم به حاشیه رانده شود.
زمانبندی نیز اهمیت حیاتی دارد. بیبیسی دقیقاً همزمان با تشییع گسترده در تهران، گزارشی منتشر کرد با تیتر: «محبوبیت نتانیاهو پس از جنگ با ایران افزایش یافت». این همزمانی تصادفی نیست؛ هدف آن است که اثر روانی وحدت ملی در ایران، در سطح داخلی و جهانی خنثی شود.
در نهایت، راستیآزمایی هدفمند (Biased Fact-checking) یکی از ظریفترین ابزارهای بیبیسی است. بخش «بیبیسی وریفای» فقط به تصاویر ماهوارهای حملات به تأسیسات هستهای ایران مثل فردو و نطنز پرداخت، بدون اشاره به تلفات اسرائیل یا پاسخهای متقابل ایران. این انتخاب گزینشی باعث میشود مخاطب فقط «ضعف ایران» را ببیند و تصویری یکطرفه شکل گیرد.
در مجموع، بیبیسی فارسی نه به دنبال اطلاعرسانی ساده، بلکه در حال اجرای یک عملیات شناختی-رسانهای است. هدف اصلی، تخریب اعتماد عمومی، تضعیف انسجام ملی و القای ناتوانی ساختار سیاسی ایران است. برای مقابله با این روند، مخاطبان باید با استفاده از سواد رسانهای، خبرها را فراتر از ظاهرشان تحلیل کنند و به دنبال اهداف پنهان در پشت روایتها باشند.
دیدگاهتان را بنویسید