تشییع باشکوه و میلیونی فرماندهان سپاه و شهدای حملات اسرائیل در تهران، صرفاً یک مراسم داخلی نبود، بلکه به یک رویداد رسانهای و دیپلماتیک فرامنطقهای تبدیل شد که پیامهای متعددی را به مخاطبان داخلی، منطقهای و جهانی منتقل کرد. از نگاه سواد رسانهای، چنین رویدادی در سه سطح «بازنمایی داخلی»، «اثرگذاری منطقهای» و «جنگ روانی با اسرائیل» معنا پیدا میکند.
نخستین پیام این تشییع، افزایش وزن ایران در محور مقاومت است. تصاویر میلیونی این مراسم به وضوح به متحدان منطقهای ایران مانند حزبالله، حماس، انصارالله و گروههای مقاومت عراقی نشان داد که تهران نهتنها در عرصه نظامی فعال است، بلکه از پشتوانه اجتماعی عظیمی در داخل کشور برخوردار است. این پیام برای گروههای مقاومت، نشانهای از پایداری و تعهد ایران به سیاستهای منطقهایاش است و به تقویت روحیه و انسجام آنها منجر میشود. در فضای رسانهای عربی، چنین تصویری، روایت ایران را به عنوان یک بازیگر وفادار و قابلاعتماد تثبیت میکند.
در مقابل، برای کشورهای عربی که به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل حرکت کردهاند، این مراسم یک چالش جدی بود. نمایش میلیونی حمایت مردمی از محور مقاومت، تضادی آشکار میان خواست عمومی ملتهای عرب و تصمیمات دولتهای سازشگر ایجاد میکند. این امر فشار اجتماعی و رسانهای بر دولتهایی چون امارات، بحرین و حتی عربستان را افزایش میدهد و دست ایران را در دیپلماسی منطقهای برای مقابله با روند سازش تقویت میکند. به زبان رسانهای، ایران از «قدرت نرم» برای به چالش کشیدن «قدرت سیاسی» این دولتها استفاده کرد.
از منظر قدرت چانهزنی دیپلماتیک، حضور میلیونی مردم در خیابانها به ایران مشروعیتی فراتر از ساختار دولتی میدهد. در مذاکرات منطقهای با کشورهایی مانند قطر یا عربستان، این پشتوانه مردمی به عنوان یک سرمایه استراتژیک عمل میکند و موضع ایران را تقویت مینماید. این در حالی است که کشورهای مقابل، معمولاً فاقد چنین پشتوانهای هستند و این شکاف مشروعیت، در میز مذاکره به سود ایران عمل میکند.
اما شاید مهمترین بعد این تشییع، بازدارندگی اجتماعی و روانی باشد. کشورهای منطقه و حتی قدرتهای فرامنطقهای پیام روشنی دریافت کردند: هرگونه درگیری با ایران نهتنها پیامد نظامی، بلکه تبعات اجتماعی، روانی و رسانهای عظیمی به همراه خواهد داشت. به همین دلیل، بسیاری از بازیگران منطقهای پس از چنین رویدادی، رویکردی محتاطانهتر در مواجهه با ایران اتخاذ میکنند و از قرار گرفتن کامل در جبهه مخالف تهران خودداری مینمایند.
این رویداد همچنین برای جامعه و دستگاه امنیتی اسرائیل یک جنگ روانی تمامعیار بود. از نگاه تلآویو، ترور فرماندهان ایرانی قرار بود توان ایران را تضعیف کند، اما تشییع میلیونی نشان داد که شهادت آنها به تقویت گفتمان مقاومت منجر شده است. این مسئله محاسبات امنیتی اسرائیل را بر هم میزند و هزینه روانی و سیاسی سیاست ترور را افزایش میدهد. رسانههای اسرائیلی پس از چنین رویدادی معمولاً مملو از تحلیلهای هشداردهنده و نگرانی از پاسخهای احتمالی ایران میشوند. این فضا باعث تشدید اضطراب عمومی در داخل اسرائیل و تضعیف روحیه جامعه صهیونیستی میشود.
از منظر سواد رسانهای، تشییع میلیونی را میتوان یک «مانور رسانهای» دانست. تصاویر این رویداد به سرعت در شبکههای اجتماعی جهان عرب وایرال شد و روایتهای رقیب را به چالش کشید. رسانههای حامی اسرائیل که تلاش داشتند ایران را منزوی یا ضعیف نشان دهند، با صحنههایی مواجه شدند که روایت آنها را بیاعتبار کرد. این همان جایی است که بازنمایی تصویری به ابزاری برای جنگ شناختی تبدیل میشود؛ جایی که تابوت یک فرمانده ایرانی، تنها در خیابانهای تهران حرکت نمیکند، بلکه در ذهن مردم منطقه و حتی اسرائیلیها نیز اثر میگذارد.
در جمعبندی، تشییع فرماندهان مقاومت، ترکیبی از قدرت سخت و نرم را به نمایش گذاشت. این مراسم نشان داد که ایران نهتنها یک دولت منطقهای است، بلکه یک شبکه فراملی با پشتوانه اجتماعی و ایدئولوژیک است که توانایی تأثیرگذاری بر معادلات سیاسی و امنیتی خاورمیانه را دارد. به بیان سادهتر، این رویداد یک «پیام زنده» به منطقه بود؛ پیامی که به کشورهای عربی هشدار داد، به محور مقاومت امید داد، و به اسرائیل ترس و اضطراب القا کرد.
دیدگاهتان را بنویسید